-
اول عاشقی
1390/01/07 19:29
آدم روزهای اولی که عاشق می شه، به هر چیز و ناچیز کوچکی راضیه. از این که آهنگی رو گوش کنه که اونم داره گوش می کنه، یا صفحاتی رو بخونه که اونم داره می خونه، یا سر کلاس به درسی گوش بده که اونم گوش داده... اما وقتی زمان می گذره... دیگه به یه کاسه سوپ آبکی راضی نیست، دلش بیشتر می خواد... دلش می خواد سرش و بذاره رو شونش و...
-
در آرزوی یک جفت پوتین در غربت...
1389/12/29 15:45
همین دی روز اسیر شده بود. اسیرها را در دو صف به فاصله ی دو متر از یک دیگر نظم داده بودند. پوتین هایش را در آورده و یک جفت دمپایی پلاستیکی پاره که با سیم خاردار زیره اش را به رویش بسته بودند، به پایش کرده بودند. حتی از دور هم گوشت های تکه شده ی پاها که به سیم چسبیده بودند به وضوح قابل دیدن بود. او تنها زیر لب یک آرزو...
-
سماقت فور حرگرمی
1389/12/24 12:57
- هی، به نظرت صنعت سرگرمی از کی سود آور شد؟ - از وقتی که مردم احمق برای وقت تلف کردن هم شروع کردن پول دادن.
-
BEFORE THEM
1389/12/18 17:32
BEFORE THEM(BERGMAN AND ANTONIONI), FILMS WERE JUST MOVIES. A. O. SCOTT( NYTIMES.COM)
-
امید آخر هفته
1389/12/11 22:13
با خواهر کوچک تر ازدواج کرد؛ با این که اصلن ظاهر و اخلاق اش به خواهر بزرگ تر شبیه نبود. با خواهر کوچک تر ازدواج کرد فقط برای این که حداقل می توانست آخر هفته ها خواهر بزرگ تر را ببیند.
-
دوستان التفات بفرمایید...
1389/12/11 21:14
دوستان التفات بفرمایید، بنده از روی تجربه به شما می گویم! هر چقدر هم که می خواهید به چیزی نگیرید!! اما هیچ وقت، هیچ کتابی را که پر فروش است نه بخرید و نه بخوانید!!!!
-
من م مرد م ...
1389/12/04 17:01
تا حالا طرز رفتار ش این طور بوده است که انگار خودش شهبانوی دوران باستان است و من هم غلام ش، و رو به روی این غلام لباس از تن به در می آورد چون او را خواجه فرض می کند. آری، بسیار اوقات نخواسته است به چشم مرد به من نگاه کند... قمارباز . داستایوفسکی
-
هیچ....
1389/12/03 10:09
آن ها در یک روز برفی از هم جدا شدند. یکی به سمت شمال رفت دیگری به سمت جنوب. برف درپای آن ها را پوشاند، طوری که انگار هرگز نبوده اند. رسول یونان
-
پشت بام در فرهنگ عامه تهرانی ها
1389/11/21 21:53
پشت بام در زندگی تهرانی ها اهمیت فراوان و جایگاه مهمی دارد! تهرانی ها روی پشت بام می خوابند، روی پشت بام عاشق می شوند و روی پشت بام حضرت عزرائیل را ملاقات می کنند. پشت بام در فرهنگ عامه تهرانی ها جایی ست بسیار بالاتر از سقف خانه های شان! آن ها روی پشت بام فوتبال بازی می کنند، روی پشت بام همسایه به پیک نیک می روند و...
-
غاز می چرانم، غاز
1389/11/10 18:25
غاز می چرانم، غاز این روز ها، من فقط غاز می چرانم، غاز مهم نیست غاز اش اهلی است یا وحشی مهم این است که این روز ها فقط، من، غاز می چرانم غاز جایش هم مهم نیست، هر کجا باشد این روز ها من همه ی غازهای دنیا را می چرانم چرانیدن غاز آدابی دارد، وفقط من می توانم این سان تمامی غازهای دنیا را بچرانم
-
۴۰ سالگی
1389/11/06 22:55
می خوام بدونم بعد اون همه سال اونو فراموش کرده؟ آخه هر دونستنی که به درد آدم نمی خوره
-
پاشو خانم ایستگاهه آخره
1389/10/20 22:25
هی برگرد... تو همونی نیستی که دی شب... هی با تو ام یارو.... من رو نگاه کن، چطور تونستی اون جا ولم کنی؟؟؟ احمقه کثافت!!! برگرد بی شعوره عوضی!!! تو چشمام نگاه کن اشغال!!! . . . ببخشید اشتباه گرفتم.... . . . پاشو خانم ایستگاهه آخره ......
-
مکاتبات...
1389/10/19 22:49
اون: گنجیشک لالا سنجاب لالا آمد دوباره فرشاد لالا ( فرشاد می گم چون مهتاب غلط می کنه شب بیاد پیشت!!!) من: این که چند شب پیش بهم گفتی بعضی وقتا ازم عصبانی می شی، طوری که حاضر نیستی حتی بهم فکر کنی... خیلی دلمو شکست. من: مطمئن باش کسی غیر تو دلش نمی خواد با من بخوابه. تو این قضیه شک هم ندارم. من که همیشه ولی تو رو دوست...
-
رابطه زرافه ای...
1389/10/16 22:47
می توان برای مشمئز کردن این روزمرگی به ظاهر انسانی، رابطه ای صمیمی و عاطفی با یک زرافه و یا یک فیل بر قرار کرد. شاید هم یک رابطه ی جسمانی. به هر حال می توان متفاوت زندگی کرد... به آسانی بوسیدن یک کروکدیل...
-
این است ثمره نظم نوین جهانی !!!!!!!!!!!!!
1389/10/04 22:43
امروز وقتی از جلوی یه مغازه سی دی فروشی رد شدم... بچه هایی رو دیدم که حسرت توی چشماشون موج می زد... روی سکو به فاصله دو متری ویترین نشسته بودن.. یکی شون جوراب دست ش بود یکی آدامس و یکی دیگه نمی دونم... داشتن کارتونی رو که از ال سی دی فروش گاه پخش می شد می دیدن... دنیای ماشین ها بود... همون موقع یه بچه ای با باباش از...
-
آزادی ... آزادی ...
1389/09/30 19:50
آزادی ... آزادی ... این شعاری سیاسی و صدایی حق طلبانه نیست، نوای راننده تاکسی بیچاره ای است که در روز جمعه نزدیک میدان هفت تیر(بعد اون پل عابره و جلوتر از پارک کوچیکه هست، یه خیابانونه اریبه، قبل ایستگاه اتوبوس) به دنبال مسافر می گردد!!!!!
-
سر کار بودیم ما از ازل!!!
1389/09/29 13:27
تو راهروی دانشکده نشسته ام و فکر می کنم که تا چه اندازه دراین چهار سال سر کار بوده ایم همه مان.
-
عق...
1389/09/25 22:46
می دونی... آدم گاهی حال ش از زندگی کردن بعضی ها بهم می خوره ... عق ش می گیره...
-
سکوت...
1389/09/13 23:02
ادگارد گفت: (( لب فرو می بندیم و سخنی نمی گوییم، غیر قابل تحمل می شویم و آنگاه که زبان می گشاییم، از خود دلقکی می سازیم.)) مدتی بود که کف اتاق نشسته بودیم و خیره به عکس ها می نگریستیم. پاهایم به خاطر نشستن، خواب رفته بود. کلام در دهانمان همان قدر زیان بار است که ایستادن روی سبزه ها؛ هر چند سکوتمان نیز چنین است......
-
حسرت می خورم، پس هستم...
1389/09/11 21:20
من، وقتی پیشرفت بی نظیر کره (مسلمن منظورم جنوبیه!) رو می بینم، بعد به تاریخ رجوع می کنم و اون ها رو در 50 سال قبل و نه در 2500 سال، با کشور ام مقایسه می کنم و می بینم که اون ها، هزار بار مفلوک تر از ما بودند و الان کجا هستند، حسرت می خورم. من وقتی شادی دسته جمعی مردم دنیا رو می بینم، حسرت می خورم... من به شادی مردمی...
-
همیشه دوست دارم بعد کار تنها باشم...
1389/09/04 20:36
همیشه دوست دارم بعد کار تنها باشم، وقتی حسابی خسته شدم و دیگه حتی نمی تونم چشمامو باز نگه دارم، حوصله حرف های مفت و بی خودی و چرند رو ندارم، دلم می خواد یه گوشه ولو بشمو آهنگ گوش بدم، از تعریف و تمجید و آه ه ه پسر تو محشر بودی متنفرم، من دوست دارم بعد از هر دزدی بزرگی که انجام می دم، تنها باشم
-
فشارهورمون ها از هر ایدئولوژی تواناتر است...
1389/08/26 12:08
من یه تحقیق جامع انجام دادم که بفهمم چرا در دهه ی شصت و هفتاد این قدر تقاضا برای ورود به رشته های پزشکی و پرستاری زیاد شد. بعد از جست و جو و تلاش فراوان و پرسش از جمع کثیری از طبیبان محترم به این نتیجه رسیدم که قهرمان فیلم های پ.و.ر.ن.و اون دهه ها، همه پزشک و پرستار بودن... یه دوستی همیشه می گفت: ((فشارهورمون ها از هر...
-
Iliad
1389/08/24 20:59
All my life, I’ve lived by a code, and the code is simple, Honor the gods, Love your woman and defend your country... The Iliad by Homer
-
شادی توهم است...
1389/08/20 10:25
لاکان می گه: همه ما دائما در سایه یک شخصیت خیالی دیگر قرار داریم؛ آدمی شبیه خودمان که دارد تمام شادی های دنیا را نصیب خودش می کند. این آدم شبیه ما خیلی شاد و خوش بخت است؛ بدون هیچ مناقشه ای به زندگی خوشحال کننده اش ادامه می دهد و لزومی ندارد که به قوانین و یا شرایطی که دیگران دچارش هستند تن بدهد. او صرفا آدمی است شاد....
-
خواهره کوچک تر...
1389/08/15 19:48
نمی دونم چرا یهو دلم خواست که یه خواهر کوچیک تر از خودم می داشتم!!! شاید برای این که یه کم جیغ جیغ کنه و منم مسخرش کنم. مامان می گه با اخلاقایی که تو داری و به طبع! حسادت دخترانه خواهر فرضیت! اصلا با هم نمی ساختین و همش با هم دعوا داشتین و کل کل. منم می گم خوب فکر کردی برای چی خواهر می خوام.
-
نگاه ت
1389/08/15 19:45
و زمانی است... که نمی خوای نگاهت به یکی بیوفته!!! بعد می دونی چی کار می کنی؟؟؟ زل می زنی به یه طرف دیگه، وانمود می کنی ندیدیش یا بهتر از اون... موبایلت رو از جیبت در میاری و شروع می کنی الکی ور رفتن و از کنارش رد می شی!!!!
-
پژوهش عملیاتی به روایت من....
1389/07/16 20:23
استاد پای تخته می نویسد: سر فصل ها فصل اول: کلیات؛ و من به این فکر می کنم که کلیات ات را به جزئیات ام خواهم بخشید. فصل دوم: برنامه ریزی خطی؛ تو و زیبایی ات خط های زیادی دارید و من برای کشف شان برنامه ها ریخته ام. فصل سوم: روش سیمپلکس؛ چگونه سیم ام را بر پّلِ ایکس گونه ات عبور دهم که جرقه ی اصابت مان آتش ام نزند. فصل...
-
آدم ها از دور زیباتر اند...
1389/07/02 14:28
هفت ماه تمام هر روز درست سر ساعت هفت صبح سوار سرویس می شدم. چون آخرین نفری بودم که سوار می شدم و هم از بقیه درشت تر بود، یا تنها کنار راننده می نشستم و یا پشت، کنارِ پنجره. هفت ماه هر روز درست سر ساعت هفت و هفت دقیقه از کنارش رد می شدیم. قد کوتاهی داشت و تمام طول این هفت ماه را لباسی به رنگ قهوه ای و فقط گاهی که هوا...
-
تنها
1389/06/25 00:50
با فریاد از ترس گفتم: ((داستانم؟ داستانم! چه کسی به تو گفته که من داستانی دارم؟)) با خنده حرفم را قطع کرد و گفت:((اگر داستانی نداری پس چگونه زندگی کرده ای؟)) گفتم:(( اصلن هیچ ماجرایی در زندگی من نیست! من تنها و خیلی ساده زندگی کرده ام و تنها، کاملا تنها. می دانی یعنی چه تنها؟)) ((چطور تنها؟ یعنی تو هیچ وقت کسی را...
-
ایرانی گری
1389/06/21 21:12
Normal 0 false false false YO X-NONE AR-SA این هویت ایرانی تنها فرهنگی نیست بلکه اجتماعی و روانشناختی نیز هست در نتیجه می توان فراسوی گوناگونی قومی و زبانی که از آن یا شد شخص و شخصیتی ایرانی را مشادهده کرد. هیچ ناظر خارجی، هر قدر نقاد نتوانسته است از میهمان نوازی ایرانی یاد نکند. "تعارف" بخشی معروف از آداب...