مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

سر کار بودیم ما از ازل!!!

تو راهروی دانشکده نشسته ام و فکر می کنم 

 که تا چه اندازه دراین چهار سال سر کار بوده ایم همه مان.

نظرات 3 + ارسال نظر
... 1389/09/29 ساعت 23:13

و چقدر تنها

شلواره پاره 1389/09/30 ساعت 00:29

گاهی تنهایی لازمه... مثل سکوت... شفا دهنده ی دردهای درون...

سوسن 1389/12/04 ساعت 17:18

وچقدر شاد از چهار سالی که می توانستی بدون اینکه تدوساعت توضیح بدهی کجا داری می روی سرت را بندازی پایین و بری بیرون آزاد و رها پابند دانشگاه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد