مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

حقیقت...

متفّکران بحث می کنند تا به حقیقت برسند، غافل از این که حقیقت، در همان جایی گم می شود که بحث، آغاز...

ام!

تلاش مزبوحانه یِ دوران کودکی برای برعکس بالا رفتن از سرسره، نشان می دهد که رگه های مازوخیستی درون انسان از همان دوران وجود داشته است!

نخند...

ما، شاید هم من، از خندیدن می ترسیم... فکر می کنیم نخندیدن برامون مثل یه سپر می مونه... فکر می کنیم با خندیدن آسیب پذیر می شیم و می شه بهم مون نفوذ کرد... برا همین مث سگ اخم می کنیم هم ش...

thirty seconds to mars...

در اعماق تاریکی

خیلی تحمّل و مقاومت کردم

در شگرف بودم، ترسیده بودم، شک داشتم

رویاهایی رو می دیدم که هیچ وقت جرات ش رو نداشتم

...

امشب، این آوازِ من است...

من دیوانه ی تاریکی هستم 

تاریکیِ مطلق 

یه جایی که نور طبیعی نباشه 

یه جایی که اثری از خورشید نباشه 

فقط گاهی شمع... شمعِ داغِ سوزان 

جایی سراسر پوشیده از چوبِ خیس و سرد 

پر از کاه روی زمین 

پر از طناب های آویزان 

پر از صدایِ فریادهایِ محبوس در گلو 

و زمانی برای زجّه های هولناک 

و برای خفه کردنِ ارادیِ زجه های هولناک و گاهی هم، غیر ارادی خفه شدن شان 

آه... نه!