شاهرخ جان ان _ قریب که در غرلیات شیخمون سعدی غرق شم . کارم شده صبح ها پاشم هی غزل بخونم هی بخونم و هی بخونم و بعد بکپم وبعد دوباره پاشم بخونم و بخونم تا 8 شب و بعد بپرم یه دونه هیچکاک ببینم باز بکپم . تو رو خدا نگاه کن چه طور بی شرف با اعصاب و روان ما بازی میکنه گوش کن :
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو / بیا ببین که درین غم چه ناخوشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار / جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
یا این :
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را بدوستی که اگر زهرباشد از دستت / چنان بذوق ارادت خورم که حلوا را
حاجی این حافظ رو چی می گی :
دست در حلقه آن زلف 2 تا نتوان زد / تکیه بر عهد تو باد صبا نتوان زد مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست / حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
عشق با همه اهن و تلپ اش عمرا به پای این غرل ها نمی رسه .
موندم به خدا شاهرخ . اصلا گاهی فکر میکنم ماها آدم های این زمان و مکان نیستم . و الا چرا من الان باید تحقیق 2 رو بخونم و اصلا نفهم یارو چی داره میگه و چرا میگه و چرا من می خونم .
امیدورام شیخنا ابو السعید ابوالخیر و شخص خودت من رو به خاطر حرف های بی ربط و پرت و پلام عفو کنین .که به قول یه نفر : وقتی هر نفس میشه شکل قفس , حرف هفت تیر پر رو باور کن .
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
عجب... بسی پر بود از معنا
عجیب پر از معنا بود...
سلام بر دوست گرانمایه
امیدوارم که سلامت باشید.
از لطف و بزرگواریتان متشکرم.
برایتان دعا میکنم و برایم دعا کنید.
دوستدار شما
طباطبایی
ممنونم استاد...
میبینم که اساتید برات نظر میذارن.....
شاهرخ جان ان _ قریب که در غرلیات شیخمون سعدی غرق شم . کارم شده صبح ها پاشم هی غزل بخونم هی بخونم و هی بخونم و بعد بکپم وبعد دوباره پاشم بخونم و بخونم تا 8 شب و بعد بپرم یه دونه هیچکاک ببینم باز بکپم . تو رو خدا نگاه کن چه طور بی شرف با اعصاب و روان ما بازی میکنه گوش کن :
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو / بیا ببین که درین غم چه ناخوشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار / جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
یا این :
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را
بدوستی که اگر زهرباشد از دستت / چنان بذوق ارادت خورم که حلوا را
حاجی این حافظ رو چی می گی :
دست در حلقه آن زلف 2 تا نتوان زد / تکیه بر عهد تو باد صبا نتوان زد
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست / حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
عشق با همه اهن و تلپ اش عمرا به پای این غرل ها نمی رسه .
موندم به خدا شاهرخ . اصلا گاهی فکر میکنم ماها آدم های این زمان و مکان نیستم . و الا چرا من الان باید تحقیق 2 رو بخونم و اصلا نفهم یارو چی داره میگه و چرا میگه و چرا من می خونم .
امیدورام شیخنا ابو السعید ابوالخیر و شخص خودت من رو به خاطر حرف های بی ربط و پرت و پلام عفو کنین .که به قول یه نفر : وقتی هر نفس میشه شکل قفس , حرف هفت تیر پر رو باور کن .