می کشی بکش، تحقیر نکن...

محمد رضا فروتن، اتوبوس شب: می کشی بکش، تحقیر نکن... چیزی دیدم که نمی تونم ساکت بشینم دارم خفه می شم، دارم دیونه می شم.... این خیلی کوچیکه در مقابل اونایی که شنیدیم،اونایی که اتفاق افتاده.... ولی دیدنش کشنده بود... یه سری افغانی بد بخت رو گرفته بودن تو صف نشونده بودنشون مجبورشون می کردن بزنن تو سره هم دیگه و تو سر خودشون و بلند بلند بگن ما دیگه به ایران بر نمی گردیم و اون حیون کثافت بی شرفی که داشت این کارو می کرد، بلند بلند می خندید... بیرون می کنی بکن، تحقیر نکن