مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

دانشگاه در سال جدید

امروز رفتم دانشگاه، دیروز که حس و حال نداشتم، نرفتم. صبح که از خواب بلند شدم هرچی کش و قوس اومدم و با خودم کلنجار رفتم که برم دیدم هیچ جوره راه نداره، گرفتم خوابیدم. هیچی استاد هم نیامد!!! 

  

نمی دونم چرا امروز هنوز همه به همه عید رو تبریک می گفتن، اولین نفر که بهم گفت جا خوردم یه کم و فکر کردم خوب حتما قبلا نگفته بود، ولی هی به هرکی رسیدم تبریک می گفت!!! نمی دونم چرا این قضیه اینقدر باعث شگفتیم شد!!! 

  

پ.ن: چند روزی هست که گیر دادم به یه آهنگ روسی!! اسمش Градусы (درجه) ست! داستانشو بدا می نویسم!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد