مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

مردد

درباره ی زندگی و مرگ، داستانِ بودن و زیستن و رفتنِ آدم ها، داستانِ تفّکراتُ و نگاه هایِ شان

بهشت

امروز گریه کردم برای مریضی که براش شیرینی آوردن، مریضی که تا چند روز دیگه میره بهشت. گریه کردم نه برای این که داره می میره برای این که چرا به جای شیرینی خامه ای براش شیرینی خشک کره ای آوردن... گریه کردم برای این که زنش حاضر نشد حتی دستشو بگیره حتی به صورتش نگاه کنه. حتی ...  و اون مریض فقط لبخند  

می زد و چند تا چند تا شیرینی کره ای می خورد

نظرات 1 + ارسال نظر

یارو شاعر بوده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد